جمعه 14 آبان 1395
11:01
★زهـره سادات★


تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.

یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود

رو صندلی ته اتوبوس.دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه

چادر عربی سرش کرده بود.

خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:

(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...

تو گرمت نمیشه بچه؟)

همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.

دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:

(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)

دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..


[ بازدید : 112 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
به نام خدا!
من یک دختر ایرانیم!
از نسل لیلی!
حجابم کامل است - چادرپوشم.
هرگز مثل صدف های دزدیده شده رفتار نمیکنم
چون من هنوز در صدف وجود دارم و اما
بی حجابان توسط نامحرم ها
از صدفشان دزدیده میشوند...
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به ❤صدفـ وجودم❤ است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]