روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی و عرفان نبود هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
مرجعیت مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود
اینک اما .........
پشت پا بر دین زدن آزادگی است
حرف حق گفتن عقب افتادگی است
تا حالا دقت کردید اولین مساله ای که توی آیه معروف حجاب بهش اشاره شده چی بوده و خانمها به اولین چیزی که در مورد حجاب عمل میکنن چیه؟
قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن...(نور 31)
خدا به خانمها میگه اول چشم بعد ...
اما خانمها برعکس عمل میکنن !! اول لباس و پوشش، دوم نحوه حرف زدن، سوم نحوه راه رفتن و ارتباط. چهارم حفظ نگاه. البته برای بعضی ها مرحله چهارمی وجود نداره( با اینکه خانمهای خوب و متدینی هستند) بعضی ها هم که میخوان عمل کنند نگاه براشون مرحله چهارمه. البته این رفتار قطعا به خاطر کم توجهی به آیه قرآنه. جالبه که حضرت زهرا (س) هم به همین مساله اشاره و تاکید دارند:
بهترین چیزى كه براى زن سعادت بخش و مفید مى باشد، آن است كه مردى را نبیند و هیچ مرد نامحرمى نیز او را نبیند.
============================
چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوش رنگ ترين زنهاست را مىزند.
چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مىآيند تا لذت ببرند، ذره اى به تو محل نمىگذارند.
چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مىرويد و صد قافله دل كثيف!! همره شما نيست.
چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد
چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
چه لذتى دارد وقتى مىبينى كه مىتوانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را
چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مىرويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد.
What goes through your mindچه در ذهن تو می گذرد؟
As you sit there looking at meدر حالیکه آنجا نشسته ای و به من می نگری
Well I can tell from your looksمن از نگاه تو می توانم بخوانم
That you think I’m so oppressedکه تو فکر می کنی من مورد ظلم و ستم قرار گرفته ام
But I don’t need for you to liberate meولی من نیازی به تو ندارم تا مرا آزاد کنی
My head is not bareسر من برهـنه نیست
And you can’t see my covered hairو تو نمی توانی موهای پوشیده شده من را ببینی
So you sit there and you stareپس تو انجا نشسته ای و به من خیره شده ای
And you judge me with your glareو با این نگاه خیره در مورد من قضاوت می کنی
You’re sure I’m in despairتو مطمئنی که من ناامیدم
But are you not awareولی تو آگاه نیستی
Under this scarf that I wearزیر این روسری که من بر سر میگذارم
I have feelings, and I do careاحساس و عاطفه دارم
So don’t you seeپس تو نمی فهمی (نمی بینی)
That I’m truly freeکه من واقعاٌ آزادم
This piece of scarf on meاین تکه روسری را که بر سر من است
I wear so proudlyمن با افتخار می پوشم
To preserve my dignity...
برای پاسداری از وقار و بزرگی ام
My modesty
عفتم
My integrity
کمالم
So don’t judge me
پس درباره من قضاوت نکن
Open your eyes and see...
چشمهایت را باز کن و ببین
“Why can’t you just accept me?” she says
او می گوید:" چرا تو نمی توانی "خود من " را بپذیری.
“Why can’t I just be me?” she says
او می گوید: چرا من نمی توانم فقط "خودم" باشم؟
Time and time again
هر بار
You speak of democracy
تو از دموکراسی حرف می زنی
Yet you rob me of my liberty
با اینحال تو خودت آزادی مرا می دزدی ..
And all I want is equality
و تنها چیزی که من می خواهم مساوات و برابری است
Why can’t you just let me be free?
چرا تو نمی گذاری من آزاد باشم؟
For you I sing this song
" برای تو من این آواز را می خوانم ...
My sister, may you always be strong
خواهرم، باشد که تو همیشه قوی باشی
From you I’ve learnt so much
من از تو بسیار یاد گرفتم
How you suffer so much
که تو چقدر رنج می بری...
Yet you forgive those who laugh at you
با اینحال کسانی را که بر تو خندیدند ببخش
You walk with no fear
تو بی هیچ ترسی قدم بر می داری
Through the insults you hear
با وجود تمام توهینی که به تو می شود
Your wish so sincere
تو انتظار صداقت و بی ریایی را داری
That they’d understand you
انتظار داری تا آنان تو را درک کنند
But before you walk away
ولی قبل از اینکه دور شوی و بروی
This time you turn and say:
این بار برگرد و بگو :
But don’t you see?
آیا نمی بینید؟
That I’m truly free
که من حقیقتا آزادم
This piece of scarf on me
این روسری که بر سر من است
I wear so proudly
من با افتخار می پوشم
To preserve my dignity
برای پاسداری از وقار و شأنم
My modesty
عفتم
My integrity
کمالم
So let me be
پس بگذار آزاد باشم
She says with a smile
او این را با لبخندی می گوید:
I’m the one who’s free
من تنها کسی هستم که " آزادم
«لیلا حسین» نام زنی است که به خاطر شیفتگی به زیبایی های حجاب، از دین یهودی به دین اسلام مشرف شده و حجاب کامل را برگزیده است.
مصاحبه زیر، خلاصه ای از گفتگوی لیلا حسین با "شبکه اهلالبیت تیوی"ــ قبل از اینکه به اسلام روی بیاوری، چه نگرشی نسبت به زنان مسلمان داشتی؟
لیلا حسین: اگه صادقانه بخوام بگم، هرچند ما با نوعی تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شده بودیم، اما همیشه شیفته زنان محجبه بودم و آنها را خیلی پاک و باوقار میدیدم. از نظر من آنها زیبایی خاص خودشان را داشتند.
من 6 سال قبل به اسلام گرویدم. من در یک جامعه یهودینشین زندگی میکردم و خیلی سخت نبود که به حجاب کاملا اسلامی روی بیاورم. اما اشخاص برداشتهای کاملا متفاوتی نسبت به ایمان دارند. آنها به زنان یهودی بیشتر از زنان مسلمان احترام میگذارند.
حتما ادامه مصاحبه را بخوانید......
ـ پس از اینکه به اسلام گرایش پیدا کردی و نوع پوشش اسلامی را پذیرفتی، اولین چیزی که برایت الهامبخش بود چه بود؟
لیلا حسین: نخستین چیز که الهامبخش من بود قرآن بود، کلیه شواهدی را که من پیدا کردم نشاندهنده این بود که این، یک دین حقیقی است، چرا که تمامی انبیا و نیز امامت را قبول دارد که از نظر من بسیار مسئله منطقیای بود.
کم کم این دانش و شناخت را پیدا کردم که اسلام تنها بعد بیرونی ندارد بلکه دارای بعد درونی نیز هست و باید از درون هم به حفظ و نگهداری آن پرداخت.
خانواده من فکر میکردند که من خودم را دارم محروم میکنم، چون من در فرانسه زندگی میکردم و در آنجا حجاب کاملا ممنوع است. با پوشیدن روسری، شما نمیتوانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از زندگیهای اجتماعی محروم میشوید. برای خانواده من بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشدن لباس زندگیام را به لحاظ اجتماعی به خطر میاندازم. از نظر آنها لازم نبود که من مسلمان باشم و لازم نبود که با پوشیدن روسری مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا به آن ایمان داشته باشم. اما برای من این مسئله مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنتهای پیامبر به اهمیت حجاب و شناختهشدن به عنوان مسلمان برای کسب احترام اشاره شده است. و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم چرا که برای من چیزی بیشتر از پوشیدن لباس است.
... خانمهای باحجابی که آنها ار میشناسم بسیار خوشحال هستند؛ چرا که این برای آنها یک افتخار است که خودشان را از نگاه دیگران پوشیده نگه میدارند. اگر ایمان شما ضعیف باشد شما این نکته را متوجه نخواهید شد و برای شما مهم نخواهد بود و فقط میخواهید که با دیگران اختلاط داشته باشید و میخواهید آنطوری زندگی کنید که آنها میگویند. مجددا میگویم که لازم است به اصول خود بازگردید و دریابید که چرا مسلمان هستید. چرا که اسلام دینی است که شما باید خود را تطبیق دهید و دینی نیست که توسط والدین به ارث برسد. و از این طریق باید به زیبایی اسلام و نیز زیبایی حجاب برای زنان و فایده آن برای آنها پی ببرید.